جدول جو
جدول جو

معنی علی قزوینی - جستجوی لغت در جدول جو

علی قزوینی
(عَ یِ قَزْ)
ابن محمد بن عبدالله قزوینی. مکنی به ابوالحسن. از قضات بود و در سال 356 هجری قمری وارد بغداد شد. او راست: ملح الاخیار. (از معجم المؤلفین از کتاب الرجال نجاشی ص 19 و منتهی المقال ابوعلی ص 223 و تنقیح المقال مامقانی ج 2 ص 306 و ایضاح المکنون بغدادی ج 3 ص 552)
ملقب به کامی. از شعرای دربار اکبرشاه در هند بود و در سال 981 هجری قمری درگذشت او راست: نفائس المآثر، که تذکرهالشعرا است. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 749)
ابن عمر بن محمد بن حسن حربی بغدادی شافعی. مشهور به ابن قزوینی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن...) شود
ابن عمر بن علی کاتبی قزوینی. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به کاتبی قزوینی و علی (ابن عمربن...) شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خَ)
ابن غازی قزوینی. از فاضلان شیعی مذهب است و کتاب ’شرح العده’ در اصول و ’حاشیۀ مجمعالبیان’ و ’رسالهالحمیه’ و غیر آن را پرداخت. بسال 1001 هجری قمری در قزوین زاده شد و بسال 1089 هجری قمری بدانشهر درگذشت. در آخر عمر از دو چشم نابینا شد. معروفترین کار او ترجمه فارسی کتاب کافی است. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 298)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
رضی قزوینی. آقا رضی قزوینی از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری بود. مردی وارسته و آراسته بود و سخن نغزش دلخستگان را آرامش می بخشید. از همه علوم بهره داشت و شاگردانی زیاد از خدمتش کسب فیض می کردند. اشعار زیر از اوست:
ز نعمت حق نعمت عمده دان نه خوان رنگین را
نمک بشناس گر نشناسی از هم تلخ و شیرین را.
گوشه گیری است که سرمایۀ جمعیتهاست
یک تن از غیر چو عزلت بگزیند تنهاست.
عهد او چون جناق بستن بود
مطلب از بستنش شکستن بود.
ریزش احسان دونان آب کشت کس مباد
مدح احسان لئیمان سرنوشت کس مباد.
سبکروتر بود چون عمر غفلت هست سنگین تر
شب کوتاه سازد خواب را در دیده شیرین تر.
اکسیر عمر ناقص ما شد غم و ملال
کرد از برای ما نفسی را هزار سال.
(از تذکرۀ نصرآبادی صص 172-173).
رجوع به فرهنگ سخنوران و سفینۀ خوشگو حرف ’ر’ شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ جُ وَ)
ابن محمد بن علی جوینی، ملقّب به عمادالدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و جدلی و حافظ متون حدیث بود. وی در سال 405 هجری قمری متولد شد. او راست: 1- شفارالمسترشدین فی الخلافیات. 2- کتابی در اصول فقه. 3- نقد مفردات امام احمد. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات الشافعیۀ سبکی ج 4 ص 281)
ابن عبدالله بن یوسف بن محمد جوینی، مشهور به شیخ حجاز و مکنّی به ابوالحسن. صوفی بود و در سال 465 هجری قمری درگذشت. او راست: السلوه فی التصوف. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 691)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُ وَ)
ابن احمد کاتب، ملقّب به منتجب الدین بدیع اتابک جوینی. منشی معروف سلطان سنجر سلجوقی و صاحب دیوان رسائل او. از تاریخ ولادت او اطلاع صحیحی در دست نیست ولی بنابرآنچه در ’عتبهالکتبه’ (ص 5) آمده است وی در حدود سال 516 هجری قمری که مسلماً آغاز جوانی او بوده است به قصد آموختن صناعت دبیری به مرو رفت. پس باید ولادت او در اواخر قرن پنجم هجری باشد. او بعد از اتمام تحصیلات خود هم در جوانی وارد دستگاه دیوانی شد و در دیوان رسائل به کار پرداخت ولی در آغاز امر کار او رونقی نداشت و مقبول نظر استادش که صاحب دیوان رسائل بود نیفتاده بود. وی خال پدر چهارم عطاملک جوینی، مؤلف تاریخ جهانگشا است. و عطاملک در تاریخ خود داستان شفاعت منتجب الدین را از رشید وطواط آورده است که به اجمال چنین است: وقتی سلطان سنجر در سال 542 هجری قمری بقصد جنگ با اتسز خوارزمشاه بطرف خوارزم حرکت نمود، قصبۀ هزاراسب را از محال خوارزم محاصره کرد. انوری که در لشکر سلطان سنجر بود رباعیی در تشویق سنجر به تسخیر ’هزاراسب’ سرود و وطواط در جواب او بیتی در مدح ’اتسز’گفت و این امر باعث خشم شدید سلطان سنجر گشت و سوگند خورد که چون او را بازیابد، هفت عضو را از یکدیگر جدا کند. و چون هزاراسب مفتوح شد رشید وطواط متواری گشت تا بالاخره به منتجب الدین بدیع جوینی پناهنده شد. منتجب الدین که علاوه بر منصب دیوان انشاء، ندیم مخصوص سلطان نیز بود، موقعی مناسب به دست آورده به سلطان سنجر گفت که ’وطواط’ مرغکی ضعیف باشد طاقت آن نداشته که او را به هفت پاره کنند، اگر فرمان شود او را به دو پاره کنند. سلطان بخندید و جان وطواط بخشید. مهمترین اثر علی جوینی، مجموعۀ منشآت و مراسلات وی است که آن را به نام ’عتبهالکتبه’ خوانده است. عوفی دو کتاب دیگر به او نسبت می دهد: یکی ’رقیهالقلم’ و دیگری ’عبرات الکتبه’. و مرحوم قزوینی این کتاب اخیر را همان ’عتبهالکتبه’ داند. (از تاریخ ادبیات چ صفا چ 1 ج 2 ص 969). و رجوع به لباب الالباب عوفی چ سعید نفیسی ص 78 و مقدمۀ جهانگشای جوینی چ لیدن ص یو و مقدمۀ حدائق السحر رشیدالدین وطواط چ عباس اقبال ص ’ی’ شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن خواجه بهاءالدین محمد جوینی، نوادۀ خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان. رجوع به علی جوینی (ابن بهاءالدین محمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ جِ)
ابن محمد بن مکی عاملی جزینی، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین. فقیه بود و در سال 856 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح القواعد. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 327. امل الامل حر عاملی ص 446)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِیِ)
ابن عابد. وی واعظ و خطیب در خراسان و هرات بود. و در سال 903 هجری قمری خطبه ای بنام ائمه ایراد کرد و در نتیجه عوام مردم بر او حمله کردند. و سرانجام وی در نیشابور درگذشت. او را برخی اشعار است. و گویند بسیار تیزهوش بود به طوری که قصائد را با یک بار شنیدن از حفظ میکرد. (از الذریعه ج 9 ص 761)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن محمدحسین نجفی زینی. وی شاعر بود و در سال 1215 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. و نیز تقریظی بر تخمیس البردۀ محمدرضا نحوی دارد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 4 ص 8 و ج 9 ص 758 از تکمله الامل)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَزْ)
ابن عبدالملک بن عباس قزوینی نحوی. مکنی به ابوطالب. پدر او اهل علم و از راویان حدیث بود. و خود نیز به نوبۀ خویش عالم و فاضل بود و جماعتی از مردم نزد او دانش فراگرفتند. و در اواخر سال 398 هجری قمری درگذشت. اورا فرزندانی کوچک بود که همگی کشته شدند. (از معجم الادباء چ قاهره ج 14 ص 50 و چ مارگلیوث ج 5 ص 267)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَزْ)
ابن محمد بن احمد قزوینی بغدادی شافعی. ملقب به تاج الدین و مکنی به ابوالحسن. محدث و فقیه و لغوی بود. وی در نظامیۀ بغداد تدریس می کرد و در سال 745 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- شرح مصابیح السنۀ بغوی. 2- شرح مقامات حریری. 3- کتاب العجائب. 4- کتاب اللطائف. 5- المحیط بفتاوی اقطار البسیط. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَزْ)
ابن حاتم. مکنی به ابوالحسن. فقیه و محدث است وفات وی بعد از سال 350 هجری قمری میباشد. طوسی در الفهرست گوید که وی را حدود سی کتاب فقهی است، از قبیل: 1- کتاب الحج. 2- کتاب الزکاه. 3- کتاب الصلاه. 4- کتاب الصوم. 5- کتاب الوضوء. (از معجم المؤلفین از الفهرست طوسی ص 98 و ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 67 و فوائد الرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 267)
لغت نامه دهخدا
(قَزْ)
خلیل بن عبدالله بن خلیل، مکنی به ابویعلی. از محدثان است. وی از علی بن محمدصالح مقری و جز او روایت کند و از او امام ابوبکر بن لال فقیه همدانی در معجم خود روایت دارد. (معجم البلدان). محدث در نظر مسلمانان به عنوان یک فرد متخصص در علم حدیث شناخته می شود که تلاش دارد تا روایات پیامبر اسلام را بدون کم و کاست به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد با بهره گیری از دانش رجال و درایه حدیث، توانایی تشخیص صحت احادیث را دارند و در صورت صحت، این احادیث را ثبت و نقل می کنند تا از تحریف یا تغییر در سنت نبوی جلوگیری شود.
لغت نامه دهخدا